تنهایی خیلی تلخه! وقتی که بی تو هستم! تنها می مونه دستم! با این دل شکستم
تنهایی خیلی درده! اگه نیای به خوابم! وقتی تو اضطرابم! توام ندی جوابم
تنهایی خیلی سرده! وقتی پیشم نباشی! آتیشم نباشی! بیدار می شم نباشی
عشق یعنی انتظار و انتظار
عشق یعنی هرچه بینی عکس یار
عشق یعنی شب نخفتن تا سحر
عشق یعنی سجده ها با چشم تر
عشق یعنی دیده بر در دوختن
عشق یعنی از فراقش سوختن
عشق یعنی سر به در آویختن
عشق یعنی اشک حسرت ریختن
عشق یعنی لحظه های ناب ناب
عشق یعنی لحظه های التهاب
عشق یعنی بنده فرمان شدن
عشق یعنی تا ابد رسوا شدن
یادمان باشد
اگر خاطرمان تنها شد
طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم
یادمان باشد
اگر این دلمان بی کس شد
طلب مهر ز هر چشم خماری نکنیم
یادمان باشد
که دگر لیلی و مجنونی نیست
به چه قیمت دلمان بهر کسی چاک کنیم!
یادمان باشد
که در این بهر دو رنگی و ریا
دگر حتی طلب آب ز دریا نکنیم
یادمان باشد
اگر از پس هر شب روزیست
دگر آن روز پی قلب سیاهی نرویم
یادمان باشد
اگر شمعی و پروانه به یکجا دیدیم
طلب سوختن بال و پر کس نکنیم
ولی آخر تو بگو با دل عاشق چه کنم؟
یاد من هست طلب عشق ز هر کس نکنم
گو تو آخر که نه انصاف و نه عدل است و نه داد
دل دیوانه من بهر که افتاده به خاک
این همه گفتم و گفتم که رسم آخر کار
به تو ای عشق تو ای یار به تو ای بهر نیاز
یادمان باشد
که د یگر دل تنها نیست
یادمان باشد
که دیگر دل تو مال من است
یادمان باشد
که باشم همه عمر بهر تو پاک
یاد تو باشم و هر دم بکنم راز و نیاز
یاد تو باشد از این پس من و تو ما شده ایم
هر دو عاشق دو پرستو دو مسافر شده ایم
ودر نهایت
یادمان باشد
مرگ پایان کبوتر نیست
برای پروازی ابدی..
عشق به شکل پرواز پرندست
عشق خواب یه اهوی روندست
من زائری تشنه زیر باران
عشق چشمه ابی اما کشندست
من میمیرم از این اب مسموم
مرگ عاشق عین بودن اوج پرواز یه پرندست
تو که معنای عشقی به من معنا بده ای یار
دروغ این صدا را به گور قصه ها بسپار
صدا کن اسمم رو از عمق شب از لب دیوار
برای زنده بودن دلیل اخرینم باش
منم من بذر فریاد خاک خوب سر زمینم باش
طلوع صادق عصیان من بیداریم باش
عشق گذشتن از مرز وجود
مرگ اغاز راه قصه بوده
من راهی شدم نگو که دوره
اون کسی که سر سپرده مثل ما عاشق نبوده
اون کسی که مرده از عشق
تا قیامت هر لحظه زندست
تا كه بوديم نبوديم كسي
گشت ما را غم بي همنفسي
تا كه خفتيم همه بيدار شدند
تا كه مرديم همگي يار شدند
قدر آن شيشه بدانيد كه هست
نه در آن موقع كه افتاد و شكست
میروم خسته و افسرده و زار
سوی منزلگه ویرانه ی خویش
به خدا می برم از شهر شما
دل شوریده و ویرانه ی خویش
می برم تا ز تو دورش سازم
ز تو ای جلوه ی امید محال
می برم زنده به گورش سازم
تا از این پس نکند یاد وصال
ناله می لرزد و می رقصد اشک
آه بگذار که بگریزم من
ز تو ای چشمه ی جوشان گناه
شاید آن به که بپرهیزم من...
"مرگ عاشق عین بودن اوج پرواز یه پرندس
تو که معنای عشقی به من معنا بده ای یار
دروغ این صدا را به گور قصه ها بسپار
صدا کن اسممو از عمق شب از نغمه دیوار"
:: موضوعات مرتبط:
عــــــــــــــــــــــاشـــــــقانه ها ,
,
:: برچسبها:
عاشقانه ها ,
عشقولانه ,
عشق ,
مطلب عاشقانه ,
:: بازدید از این مطلب : 167
|
امتیاز مطلب : 423
|
تعداد امتیازدهندگان : 132
|
مجموع امتیاز : 132